مرصاد جعفری - روزنامه اطلاعات| درروزهای اخیراخبارنگران کننده ای ازوضعیت منابع آبی کشوربه ویژه درکلانشهرها به گوش می رسد.خالی شدن مخازن سدهای مهم کشور تامیزان بیش از۹۰ درصد،کم بارش ترین سال آبی طی۶۰ سال اخیر،رسیدن سدهایی نظیرکرج، لتیان ولاربه حجم آب مرده وتداوم خشکسالی ها و... درروزهای اخیر سرخط خبرهای رسانه ها بوده اند.
فلات ایران ازنظراقلیمی دوران سختی را پشت سرمی گذارد.توجه دقیق به داده های بلندمدت آب وهوایی گویای این نکته است در۶ دهه اخیر،امسال کم بارش ترین سال طی این مدت بوده است.این داده ها برای کشورهای همجوارایران هم صدق می کندوهمسایه های ما ازجمله ترکیه وعراق هم با انواع مختلف تنش های ناشی از کاهش بارش ودروهله بعدی، انواع مختلف خشکسالی روبروهستند.
اما فحوای کلام این است که داده های اقلیم شناسی نهایتا دورنمای وضعیت ۷۰- ۸۰ سال گذشته ایران را برای ما نمایان می کند (زمانی که ایستگاه های هواشناسی با ابزارهای دقیق ترراه اندازی شدند و ثبت داده ها هم دقیق ترشد). پرسش اصلی اینجاست که مردم این سرزمین با تمدن چند هزار ساله در این فلات خشک چگونه می زیستند و شیوه مواجهه آنها با مخاطرات اقلیمی نظیر خشکسالی چگونه بوده است؟ بخش بزرگی از جمعیت ایران از دوران باستان تا به امروز در مناطق خشک و کم بارش زندگی می کردند و نوشته ها، کتابها، ابیات و اشعار و حتی سفرنامه های متعدد گویای شرایط ویژه خشک در ایران زمین بوده است و البته زیست اقوام مختلف ایرانی در شرایط خشکسالی.
برای مثال در بخش هایی از سفرنامه ناصرخسرو در قرن پنجم ه.ق. آمده است:
«در ناحیت فارس و خراسان، خشکسالی و قحطی پدید آمد، چنانکه مردمان نان نیافتندی.»
سعدی هم در گلستان از خشکسالی فارس یاد کرده و چنین گفته است:
در سالی که باران نیامد و مردم در تنگی افتادند، پادشاه گفت: «اگر از آسمان نبارد، از زمین باید بخشید.»
در داده های دیرینه اقلیم شناسی هم خشکسالی های اپیدیمیک در ایران در هزاره های گذشته گزارش شده که در مقالات علمی متعدد داخلی و بین المللی انتشار یافته است.
در نتیجه، خشکسالی به عنوان یکی از تبعات مخاطرات اقلیمی در ایران، رخداد تازه ای نیست. آنجایی این موضوع اهمیت می یابد که بدانیم گذشتگان ما چه اقدامات پیشگیرانه ای در مقابله با خشکسالی ها و تنش های آبی آن هم با امکانات آن زمان انجام داده اند؟ در حقیقت ایران یکی کشورهای پیشرو در زمینه مقابله با مخاطرات اقلیمی ویژه مناطق خشک بوده ،تا جایی که با رام کردن غول خشکسالی از طریق روش های علمی و کارآمد آن زمان و همساز با آن به زیست خود ادامه داده و در بلند مدت آن تمدن حفظ شده است.
اکنون بحران خشکسالی جدی تر از همیشه گریبان سرزمین ما را گرفته و دوره های تکرار شونده آن به معضلی زیستی و اجتماعی برای کلانشهرها و همینطور روستاییان و کشاورزان تبدیل شده است. درهمین حال با پیامدهای خطرناک و متعدد آن نظیر ترک روستاها و شهرها و مهاجرت های داخلی و بارگذاری و فشار جمعیت به استان ها و شهرهای دارای شرایط نسبی بهتر آشنا هستیم.
هم مسئولان و هم مردم آگاهند که برای مثال افزایش مهاجرت ها به شهرهای شمالی ، چه تبعاتی برای مقصد خواهد داشت. در نهایت تیر اصلی تداوم بحران خشکسالی و بحران آب، قلب امنیت این سرزمین را نشانه گرفته و بر کسی پوشیده نیست که امنیت اجتماعی در نتیجه این رخداد اقلیمی به خطر می افتد و درمفهوم ژئوپلیتیک از آن به عنوان جنگ آب یاد می شود.
اما راهکار چیست؟ آسیب شناسی پیامدهای خشکسالی و بحران آب قبل از این بارها توسط مراکز علمی متعدد و دانشگاه و دانشگاهیان، کارشناسی شده است. ما اکنون سند الگوی کشتی داریم که در حد همان چند صفحه کاغذ باقی مانده است و رعایت نمی شود.
کشاورزی ما هنوز به شیوه سنتی کار می کند که بخش اعظم مصرف و هدر رفت آب در این حوزه است. صنایع ما در مناطقی جانمایی شده اند و از آب شیرین بهره می برند که بیشترین تنش های آبی متوجه آن ناحیه و منطقه است . سدسازی های متعدد در اقصی نقاط ایران در حال اجراست که به طور مشخص بارها و بارها اساتید زمین شناسی، اقلیم شناسی و محیط زیست کشور، نسبت به این شیوه ذخیره آب و حتی تولید برق با دلایل علمی و منطقی اعتراض داشته اند، اما همچنان شاهد سدسازی ها به ویژه در حوزه های آبریز بحرانی هستیم.
در این شرایط، سخن از راهکار، اقدامی ابتر و عبث است. البته که در سخنرانی های مختلف شخص رئیس جمهوری از سپردن کار به دانشگاهیان برای عبور از این بحران، اخیرا دیده ایم و شنیده ایم که این خود جای امیدواری دارد. برای عبور از بحران، دولت چاره ای جز اقدامات واکنش سریع نظیر کاهش فشار آب و دعوت مردم به صرفه جویی ندارد؛ اما با این روش ها شاید بتوان روزهای پیش رو را پشت سرگذاشت. اما تکلیف آیندگان چه خواهد شد؟
در پیش گرفتن راهکارهای اصلی برای مقابله اصولی و بلندمدت با خشکسالی اکنون بسیار لازم و حیاتی است ازجمله این که در وهله اول الگوبرداری از روش های کارآمد و موفق سایر کشورها در زمینه مقابله با خشکسالی اقدامی ضروری و الزامی است و در این زمینه تفکر صرف بومی سازی، واکنشی احساسی است که باعث از دست رفت زمان می شود.
در وهله بعدی، مدیریت منابع آب؛ افزایش بهره وری در روش های آبیاری و تغییر به روش های مدرن، اجرای قانون الگوی کشت، نوسازی شبکه های انتقالی آب، توسعه روشهای آبخیزداری و آبخوانداری به جای سدسازی، مدیریت منابع آب زیرزمینی از طریق پایش سطح آب سفره ها، مقابله با برداشت های غیر مجاز از چاههای آب و اقدامات قانونی و جدی در این زمینه با نصب کنتورهای هوشمند بر سر چاه های آب، اجرای شیوه های کشاورزی مدرن و گذر از شیوه های سنتی، احیای پوشش گیاهی و جلوگیری از بیابانزایی به ویژه در مناطق مستعد، انتقال صنایع آب بر به نزدیکی سواحل، جداسازی سریع و بدون وقفه شبکه آب شرب از سایر سطوح مصرفی آب و ...، بازچرخانی و استفاده مجدد از پساب شهری و صنعتی و در نهایت برای عبور از بحران نیاز به سیاستگذاری جدید و تغییر شیوه کنونی حکمرانی آب به شدت احساس می شود.
در صورتی که این اقدامات آغاز و اجرای آن به قانون تبدیل شود، می توانیم بگوییم که قدم هایی به سمت توسعه پایدار برداشته ایم. در حقیقت، همه اقدامات از مسیر مدیریت منابع آب می گذرد و سوءمدیریت ها عامل اصلی تشدید بحران است. مادامی که شیوه حکمرانی فعلی تغییر نکند، کوچ های اجباری، رهاسازی سرزمین (شهر و روستا) و بحران های امنیتی در پی آن اتفاقی اجتناب ناپذیر خواهد بود و مجبوریم به قول بعضی از نمایندگان فقط دست به دعا برداریم!
